شب زندان

چه چلیسای چوب چیله تراش سبز شوری

شب زندان

چه چلیسای چوب چیله تراش سبز شوری

چند پاره

پاره ی یک:

نمایشگاه کتاب خوب است باید باشد، یعنی اگر نباشد یک چیز این مملکت لنگ میزند، از این لنگ زدنها میتوان به فروش انواع و اقسام ملزومات و غیر ملزومات در محیط و حول و حوش نمایشگاه، کاسبی های ریز و درشت، پیدا کردن دوستان جدید و قدیم، مخ زنی های خاصه، از بیکاری در آمدن گشت های ارشاد و غیره و غیره اشاره کرد.

البته باید گفت که نمایشگاه امسال نسبت به پارسال از نظر من ضعیف تر بود، به چند دلیل

یک: عدم حضور نشر چشمه، نمایشگاه چشمه را به نمایشگاه را نمی دهد و می گوید تو غلط کردی که پارسال به نمایشگاه نیمدی، مگر مرض داشتی، حالا که پارسال نیامدی امسالم نمی یایی. البته چشمه هم می گوید حالا که اینطور است من اصلا خودم نمایشگاه میزنم تا چشمت در بیاید و میرود خودش نمایشگاه میزند و چشم نمایشگاه را در می آورد.

دو: چند انتشاراتی که من سر زدم به آنها چندان کتاب جدیدی برای عرضه نداشتند و بیشتر همان کتابهای قدیم را به نمایشگاه آورده بودند، که این برای انتشاراتی ها جای ضعف است.


 پاره ی دو:

یکی یک ترانه میخواند، ملتی به هم میریزند، چند گروه و دسته و نفر حکم ارتداد صادر میکنند، عده ای برای سرش جایزه تعیین می کنند و جبهه گیری و حمایت از او شروع می شود، من کاری با کار خواننده ندارم که بگویم کار او با فهم مردم ایران حتی اگر خوب هم بود باز بد میشد و استفاده از نام ائمه برای بیان مسائل و مشکلات کار خطایی است، ولی خطا تر از آن کار عده ای است که حکم قتل صادر می کنند، فرمان قتل صادر می کنند و جایزه می گذارند و به حرکت خود برای نجات و ارشاد می بالند و همه را احمق و نادان و ذاله می پندارند، فقط یک سئوال می ماند، شما کمی عقل دارید؟ نمی بینید که ملت ایران و مسلمان و مخصوصا شیعه را مشتی حیوان و وحشی می بینند و با آنها بدترین برخوردها و توهین و ستم ها را می کنند؟ نمی بینید در عراق چطور با آنها برخورد می کنند؟ در عربستان چه تعداد از ایرانیان ر اعدام می کنند؟ نیم بینید و سوریه چه ها که بر سر ایرانیان نمی آوردند؟ هیچ نمی بینید ایران هر روز خار تر و در خود فرو رفته تر می شود و هزاران مشکلات گریبان گیر ملت ایران می شود؟ کمی هم عقل را به کار بیندازیم و همه چیز را در بوق و کرنا نکنیم.

 

پی نوشت:

یک: امسال نمایشگاه رو به دون سیب تجربه کردم، سال قبل که با سیب بودم خیلی بهم خوش گذشت امسال نه زیاد

دو: حرفی نداریم بزنیم. اصرار نکنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد