شب زندان

چه چلیسای چوب چیله تراش سبز شوری

شب زندان

چه چلیسای چوب چیله تراش سبز شوری

برای سال نو

و بازهم درود

سال نو بر تمامی دوستان عزیزم مبارک


درسته که گفته بودم نمی نویسم ولی بازم شروع کردم به نوشتن، چون دیدم نمیتونم از اینجا دل بکنم، اینجا برام خیلی عزیز شده بود، دیدم نمی تونم ترکش کنم، بدجوری بهش عادت کردم، دوستش دارم، پس میمونم و دوباره می نویسم.


راستش چیز زیادی برای نوشتن به ذهنم نمیرسه، موضوعی به چشمم نمی یاد که بنویسم ولی در مورد همین ایام کمی می نویسم.


ایام عید تموم و با تمام شوخی ها و ناراحتی هاش تموم شد و رفت. برای اونایی که رفتن سفر، چه سیاحتی چه زیارتی. برای اونایی که توی شهرشون موندن، برای اونایی که به دید و بازدید رفتن و اونایی که براشون مهمون اومد، برای اونایی که امسال اولین عید بعد ازعروسیشون بود و بعضی ها براشون مهمونی پاگشا گرفتن. برای اونایی که خرج زیادی داشتن و برای اونایی که خرج زیادی نداشتن، برای اونایی که پول داشتن و برای اونایی که پول نداشتن. برای اونایی که از پدر و مادر جدان، چه به خاطر فاصله، چه این که تازه از دست داده باشن، چه اینکه فرزند طلاق باشن. برای همه این عید تموم شد، مثل هر سال، نمی خوام خوشی عیدو خراب کنم، نمی خوام بگم خیلی از مردم ما چطوری عیدو سر کردن، چطوری از پس خرج و مخارج عید بر اومدن، چطوری با گرونی عید ساختن و دم نزدن. فقط میخوام بگم که عید تموم شد و رفت تا سال دیگه، یه سال کاری جدید شروع شده و توی همین سال جدید خیلی از مردم ما بودن که با شروع سال جدید از کار بیکار شدن، اخراج شدن، هزار چیز دیگه، وقتی خیلی از این مسائل رو می بینم عید برام دیگه معنایی نداره، البته الان چندین ساله که معنا نداره، اونم به دلالیل خانوادگی و شخصی و اجتماعی ولی باز با همه ی مشکلاتش، با تمام تورم معمول بعد از عید، هزار مصیبت و مشکل بازم میگم سال نو مبارک.


سال نوی همه مبارک مخصوصا بهترین دوستانم که اگر اونا نبودن من اینجا رو میبستم و میرفتم و فقط به خاطر اوناس که موندم پس بازم ازشون اسم میبرم.


تنها، سیب، نسترن، مهتاب، رعنا، الهام، فاطمه، کثافت دوست داشتنی، سعید (که دیگه پیشمون نیست و الان مدتهاست که زیر خروارها خاک دفن شده) و مسعود (که معلوم نشد برای مسابقات انتختابی جودوی دخترش رفت و چرا دیگه برنگشت) از همتون ممنونم شما ها بهترین دوستانی هستید که دارم.


پی نوشت:


یک: الان که می نویسم حالم زیاد خوب نیست البته دلیل دارم هااااااااااااااا و یک دلیل منطقی دارم. شوما (خودم میدونم شما درسته غلط املایی نگیر) هم اگر یک عدد پشه که معلوم نیست به کجا وابستس 4 دفعه بیاد و بره توی گوش و بینیتون و شومارو از خواب ناز بیدار کنه و نزاره تا صبح بخوابید مثل من میشید دیگه، دچار کمبود خواب شدید میشید، من حیف اون پشه رو نتونستم بگیرم وگرنه اون رو به سزای اعمال ننگینش میرسوندم و مجازاتش میکردم باشد که درس عبرتی برای سایر پشه ها باشد.


دو: میدونید این عید تلخی بدی داشت چون دو تا بازیگر مردن، دو تا مادر مردن، خیلی ها شاید کم یادشون بیاد ولی وقتی دهه شصتی باشی و بچگیت رو با "غصه های مجید و بی بی " (پروین دخت یزدانیان) گذرونده باشی میفهمی تلخی از دست رفتن یه نفر یعنی چی، وقتی باهاش انس گرفته بودی، وقتی باهاش زندگی کردی، با اون چهره ی مهربون و آرومش، با اون لهجه ی شیرین اصفهانیش، با تمام خنده ها و گریه ها و شادی و غم و عصبانیت و مهربونی ومعصومیت و خلاصه همه چیزش، وقتی که به مجید نگاه میکرد انگار واقعا به نوه اش نگاه میکرد، مجیدی که اون زمان توی عالم بچگی و نوجونی بی بی رو خیلی اذیت میکرد. بی بی روحت شاد، خیلی دلم برای تمام اون چیزایی که توی فیلمات دیدم تنگ شده.


نفر بعدی که دیگه نیست خانم فاطمه طاهری هستن که ایشونم توی هفته ی پیش فکر کنم چهارشنبه فوت شدن روح ایشونم شاد.


سه: عقرب زلف کجت با غمم قرینه / تا قمر در عقربه حال ما چنینه / کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه / درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه


خل نشدم من بابا، خوبه حالم، فقط میخوام بگم که از امروز شنبه 19 فروردین به ساعت 19:48 الی دوشنبه 21 به ساعت 19:45 ماه در راستای صورت فلکی عقرب قرار میگیرد و به قول قدیمی ها قمر در عقرب میشه، یعنی بدبخت میشیم میره پی کارش، پس نه توی این ایام عاشق بشید، نه لاو بترکونید، نه قرار داد کاری ببندین، نه پولی به کسی بدین، به از کسی پولی بگیرین، خولاصه زندگی رو تعطیل کنید برین پی کارش و حالش.


پست بعد نوشت: واس پست بعدی میخوام از همین باور قمر در عقرب بنویسم، به نظرم جالبه مخصوصا وقتی خواستم خودم بدونم دقیقا این پدیده چیه و دیدم مردم ما چقدر عمیق این پدیده رو باور دارن. و مطلب بعدی که باید بنویسم میخوام از "سیب" بنویسم البته شاید اینجا ننویسم توی جای محرمانم بنویسم، جایی که فقط چند نفر آدرسش رو میدم ولی چه اینجا چه اونجا مطلب رمزدار خواهد بود و لاغیر.


ز ا ن: چقدر چرت گفتم پی نوشت و اینا از خود مطلب بیشتر شد. خوب اینم یه وضیه برای خودش. (بازم خودم میدونم وضع و وضعیت درسته بازم دلم خواست بنویسم پس غلط نگیر)


وباز هم این جمله که هنوز هستم، پس تا بعد


وقتی می نویسم هنوز هستم و تا بعد یعنی هستم من تا پایان جهان خواه امسال باشد یا هزاران هزار سال دیگر زنده خواهم ماند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد